به گزارش مشرق، یکشنبه چهارم جولای 1912 استکهلم سوئد با گرمای شدیدی رو به رو بود. پایتخت این کشور میزبان پنجمین دوره از بازیهای المپیک بود. 78 دونده از 19 کشور جهان باید در این شرایط 40 کیلومتر میدویدند. به خاطر گرمای طاقت فرسا نیمی از دوندگان به خط پایان نرسیدند. سختی مسابقه تا جایی بود که در 31 کیلومتری مسیر فرانسیسکو لازارو پرتغالی به خاطر گرمای کشنده جان خود را از دست داد.
از طرفی شیزو کاناکوری ژاپنی بدون هیچ نشانهای ناپدید شد. مسیر ماراتن از استادیوم المپیک استکهلم تا کلیسای کوچک سولنتونا به صورت رفت و برگشت بود. این مسابقه در نهایت به پایان رسید. دوندگانی که نتوانسته بودند از خط پایان عبور کنند ناراحت بودند. آنها ادامه ندادن را بهتر از مرگ دانستند. دوندگان شرکت کننده در یک محل حاضر شدند به جز دونده 22 ساله ژاپنی. به همین خاطر پلیس وارد ماجرا شد، اما تحقیقاتشان فایدهای نداشت. المپیک 1912 اولین حضور ژاپنی ها در این مسابقات بود و کاموکوری تنها نماینده این کشور در رشته دوومیدانی بود. نماینده های ژاپنی بدون این که خبری از ورزشکارشان پیدا کنند به خانه بازگشتند.
با گذشت زمان داستان هایی در این باره نقل شد. برخی ها گفتند در مسیر ماراتن دونده ژاپنی را دیدند که دو نفر همراهیاش میکنند و آنها توانستند با یک روشی او را راضی کنند تا به کشورش باز نگردد. بعضیها می گفتند در حین دویدن او را دیدهاند که مسیر مسابقه را گم کرده بود و تلاش میکرد مسیر اصلی را پیدا کند اما دونده ژاپنی با پایان وحشتناکی رو به رو شد.
بهترین داستان ساخته شده درباره او اینچنین بود: کاناکوری در جریان مسابقه با دعوت دختر جوانی روبه رو میشود و به خانهاش میرود. این جوان یک نوشیدنی خنک به او میدهد. زمانی که تشنگیاش بر طرف میشود تصمیم میگیرد به مسیر خود در مسابقه ادامه ندهد چون فاصله اش با دیگر ورزشکاران زیاد شده بود. دونده ژاپنی تصمیم میگیرد در همان خانه بماند. پس از آن اعلام میکنند که کاماکوری با این شخص ازدواج کرده است. امکان رخ دادن چنین اتفاقی بعید بود، این داستان صحت نداشت، اما زیاد روایت شده بود. واقعیت این بود که کسی نمی دانست چه اتفاقی برای دونده ژاپنی افتاده است.
نزدیک به نیم قرن پس از آن بازیها یک نشریه سوئدی یک خبرنگار را به ژاپن فرستاد تا عامل آن اتفاق عجیب در سوئد را پیدا کند. این کار همچون پیدا کردن سوزن از یک کاهدان بود، اما خبرنگار برجسته با دست پر به سوئد بازگشت. دونده عجیب آن زمان پیرمرد 72 ساله ای بود که در مدرسه تامانا (جنوب کشور ژاپن) جغرافی درس می داد.
کاناکوری درباره آن روز به خبرنگار گفت که در نیمه راه بدحال شده است و احساس میکرده ضربان قلبش دچار اختلال شده است. در این حالت در باغچه خانه یک خانواده سوئدی زمین می خورد. زمانی که این خانواده متوجه این اتفاق میشوند دونده ژاپنی را به خانه می برند و به او آب میوه میدهند و او را در تخت قرار میدهند تا حالش بهتر شود. پس از این که وضعیت بهتری پیدا میکند لباسهایی را که خانواده مهربان سوئدی به او داده بودند را می پوشد. سوار قطاری میشود تا خود را به استکهلم برساند. اما به خاطر به پایان نرساندن مسابقه خجالت زده است و تصمیم میگیرد به تیم خود ملحق نشود. سپس به کشورش باز می گردد اما در مسیر برگشت کسی نمی تواند او را شناسایی کند.
این داستان بخش عجیب دیگری نیز داشت، چون هیچ کس نتوانست توضیحی بدهد چگونه و چرا دوباره کاناکوری چند سال بعد در یک ماراتن در المپیک شرکت کرد. دونده ژاپنی در المپیک آنتورپ 1920 در بلژیک توانست به خط پایان برسد و در جایگاه شانزدهم قرار گیرد.
ورزشکار ژاپنی در سال 1967 به استکهلم دعوت شد. سوئدی ها پس از 55 سال او را به ورزشگاه المپیک جایی که هیچ گاه نتوانست از خط پایان عبور کند بردند. کاناکوری در پیست دوید و در حضور تماشاگران به وجد آمده خط پایان را پشت سر گذاشت.
از طرفی شیزو کاناکوری ژاپنی بدون هیچ نشانهای ناپدید شد. مسیر ماراتن از استادیوم المپیک استکهلم تا کلیسای کوچک سولنتونا به صورت رفت و برگشت بود. این مسابقه در نهایت به پایان رسید. دوندگانی که نتوانسته بودند از خط پایان عبور کنند ناراحت بودند. آنها ادامه ندادن را بهتر از مرگ دانستند. دوندگان شرکت کننده در یک محل حاضر شدند به جز دونده 22 ساله ژاپنی. به همین خاطر پلیس وارد ماجرا شد، اما تحقیقاتشان فایدهای نداشت. المپیک 1912 اولین حضور ژاپنی ها در این مسابقات بود و کاموکوری تنها نماینده این کشور در رشته دوومیدانی بود. نماینده های ژاپنی بدون این که خبری از ورزشکارشان پیدا کنند به خانه بازگشتند.
با گذشت زمان داستان هایی در این باره نقل شد. برخی ها گفتند در مسیر ماراتن دونده ژاپنی را دیدند که دو نفر همراهیاش میکنند و آنها توانستند با یک روشی او را راضی کنند تا به کشورش باز نگردد. بعضیها می گفتند در حین دویدن او را دیدهاند که مسیر مسابقه را گم کرده بود و تلاش میکرد مسیر اصلی را پیدا کند اما دونده ژاپنی با پایان وحشتناکی رو به رو شد.
بهترین داستان ساخته شده درباره او اینچنین بود: کاناکوری در جریان مسابقه با دعوت دختر جوانی روبه رو میشود و به خانهاش میرود. این جوان یک نوشیدنی خنک به او میدهد. زمانی که تشنگیاش بر طرف میشود تصمیم میگیرد به مسیر خود در مسابقه ادامه ندهد چون فاصله اش با دیگر ورزشکاران زیاد شده بود. دونده ژاپنی تصمیم میگیرد در همان خانه بماند. پس از آن اعلام میکنند که کاماکوری با این شخص ازدواج کرده است. امکان رخ دادن چنین اتفاقی بعید بود، این داستان صحت نداشت، اما زیاد روایت شده بود. واقعیت این بود که کسی نمی دانست چه اتفاقی برای دونده ژاپنی افتاده است.
نزدیک به نیم قرن پس از آن بازیها یک نشریه سوئدی یک خبرنگار را به ژاپن فرستاد تا عامل آن اتفاق عجیب در سوئد را پیدا کند. این کار همچون پیدا کردن سوزن از یک کاهدان بود، اما خبرنگار برجسته با دست پر به سوئد بازگشت. دونده عجیب آن زمان پیرمرد 72 ساله ای بود که در مدرسه تامانا (جنوب کشور ژاپن) جغرافی درس می داد.
کاناکوری درباره آن روز به خبرنگار گفت که در نیمه راه بدحال شده است و احساس میکرده ضربان قلبش دچار اختلال شده است. در این حالت در باغچه خانه یک خانواده سوئدی زمین می خورد. زمانی که این خانواده متوجه این اتفاق میشوند دونده ژاپنی را به خانه می برند و به او آب میوه میدهند و او را در تخت قرار میدهند تا حالش بهتر شود. پس از این که وضعیت بهتری پیدا میکند لباسهایی را که خانواده مهربان سوئدی به او داده بودند را می پوشد. سوار قطاری میشود تا خود را به استکهلم برساند. اما به خاطر به پایان نرساندن مسابقه خجالت زده است و تصمیم میگیرد به تیم خود ملحق نشود. سپس به کشورش باز می گردد اما در مسیر برگشت کسی نمی تواند او را شناسایی کند.
این داستان بخش عجیب دیگری نیز داشت، چون هیچ کس نتوانست توضیحی بدهد چگونه و چرا دوباره کاناکوری چند سال بعد در یک ماراتن در المپیک شرکت کرد. دونده ژاپنی در المپیک آنتورپ 1920 در بلژیک توانست به خط پایان برسد و در جایگاه شانزدهم قرار گیرد.
ورزشکار ژاپنی در سال 1967 به استکهلم دعوت شد. سوئدی ها پس از 55 سال او را به ورزشگاه المپیک جایی که هیچ گاه نتوانست از خط پایان عبور کند بردند. کاناکوری در پیست دوید و در حضور تماشاگران به وجد آمده خط پایان را پشت سر گذاشت.